معنی فارسی munsiff
B2مونسف، قاضیای در سطح محلی که مسئول حل و فصل امور قضایی در نواحی خاص است.
A local judge, typically responsible for handling minor legal cases.
- NOUN
example
معنی(example):
مونسف یک قاضی محلی در برخی نواحی است.
مثال:
A munsiff is a local judge in certain regions.
معنی(example):
مونسف در سیستم قضایی نقش مهمی ایفا میکند.
مثال:
The munsiff plays an important role in the judiciary system.
معنی فارسی کلمه munsiff
:
مونسف، قاضیای در سطح محلی که مسئول حل و فصل امور قضایی در نواحی خاص است.