معنی فارسی muonic
B2وابسته به میون، ذرهای با بار منفیه که مشابه الکترون است.
Relating to muons, which are elementary particles similar to electrons, yet heavier.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتمهای موئونی در آزمایشهای فیزیک ذرات نقش دارند.
مثال:
Muonic atoms play a role in particle physics experiments.
معنی(example):
محققان به رفتار موئونی برای مطالعات پیشرفته علاقهمند هستند.
مثال:
Researchers are interested in muonic behavior for advanced studies.
معنی فارسی کلمه muonic
:
وابسته به میون، ذرهای با بار منفیه که مشابه الکترون است.