معنی فارسی muskiest

B1

به معنای دارای بوی تند و قوی، غالباً به عنوان توصیفی از بدبویی استفاده می‌شود.

Having a strong or unpleasant smell.

adjective
معنی(adjective):

Having the scent of musk

example
معنی(example):

دریاچه دارای خزندگان بسیار بد بود.

مثال:

The lake has the muskiest fish in the region.

معنی(example):

بدترین بوی‌ها بعد از باران در هوا باقی می‌مانند.

مثال:

The muskiest scents linger in the air after the rain.

معنی فارسی کلمه muskiest

: معنی muskiest به فارسی

به معنای دارای بوی تند و قوی، غالباً به عنوان توصیفی از بدبویی استفاده می‌شود.