معنی فارسی must-
A2باید، الزامی برای انجام کاری.
Used to indicate obligation or necessity.
- VERB
example
معنی(example):
شما باید قبل از بیرون رفتن تکلیف خود را انجام دهید.
مثال:
You must do your homework before going out.
معنی(example):
شما باید این فیلم را ببینید؛ فوقالعاده است!
مثال:
You must see this movie; it's amazing!
معنی فارسی کلمه must-
:
باید، الزامی برای انجام کاری.