معنی فارسی muting
B1خاموش کردن یا کاهش صدا. این اصطلاح معمولاً در زمینه‌های فناورانه یا رسانه‌ای استفاده می‌شود.
The process of silencing or reducing the sound level, often used in technological or media contexts.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To silence, to make quiet.
معنی(verb):
To turn off the sound of.
مثال:
Please mute the music while I make a call.
معنی(verb):
Of a bird: to defecate.
معنی(verb):
To cast off; to moult.
noun
معنی(noun):
The dung of birds.
معنی(noun):
The process by which something is muted or silenced.
example
معنی(example):
خاموش کردن صدا در طول جلسه ضروری بود.
مثال:
The muting of the sound was necessary during the meeting.
معنی(example):
خاموش کردن میکروفن به جلوگیری از نویز پس‌زمینه کمک کرد.
مثال:
Muting the microphone helped avoid background noise.
معنی فارسی کلمه muting
:
خاموش کردن یا کاهش صدا. این اصطلاح معمولاً در زمینه‌های فناورانه یا رسانه‌ای استفاده می‌شود.
