معنی فارسی mux
B1مکس، ابزار یا مداری است که چندین ورودی را دریافت و آنها را به یک خروجی میفرستد.
A device that selects one of many inputs and forwards the selected input into a single line.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
Dirt, filth or muck.
verb
معنی(verb):
To make a mess of something; to botch.
example
معنی(example):
یک مکس در الکترونیک برای کنترل ورودیهای متعدد استفاده میشود.
مثال:
A mux is used in electronics to control multiple inputs.
معنی(example):
در ارتباطات دیجیتال، یک مکس چندین سیگنال را ترکیب میکند.
مثال:
In digital communication, a mux combines several signals.
معنی فارسی کلمه mux
:
مکس، ابزار یا مداری است که چندین ورودی را دریافت و آنها را به یک خروجی میفرستد.