معنی فارسی myelinate

B2

روند پوشاندن عصب‌ها با غلاف میلن برای افزایش سرعت انتقال پیام‌های عصبی.

To form a myelin sheath around a nerve or nerve fiber.

example
معنی(example):

سلول‌های عصبی برای بهبود انتقال سیگنال میلن‌دار می‌شوند.

مثال:

Nerve cells myelinate to improve signal transmission.

معنی(example):

فرایند میلن‌دار شدن در سیستم عصبی اتفاق می‌افتد.

مثال:

The process to myelinate occurs in the nervous system.

معنی فارسی کلمه myelinate

: معنی myelinate به فارسی

روند پوشاندن عصب‌ها با غلاف میلن برای افزایش سرعت انتقال پیام‌های عصبی.