معنی فارسی nailless
B1به حالتی اشاره دارد که فرد یا شیء فاقد ناخن است.
Without nails; lacking nails.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پس از حادثه، او در دو انگشت خود بدون ناخن بود.
مثال:
After the accident, he was nailless on two fingers.
معنی(example):
برخی افراد حیوانات بدون دم یا بدون ناخن را ترجیح میدهند.
مثال:
Some people prefer tailless or nailless pets.
معنی فارسی کلمه nailless
:
به حالتی اشاره دارد که فرد یا شیء فاقد ناخن است.