معنی فارسی nairy
B1ناری، حالتی از خستگی یا ناتوانی.
A state of being tired or fatigued.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از پیادهروی طولانی احساس خستگی کرد.
مثال:
She felt nairy after the long hike.
معنی(example):
هوای ناری اجازه نمیداد از پیک نیک لذت ببریم.
مثال:
The nairy weather made it hard to enjoy the picnic.
معنی فارسی کلمه nairy
:
ناری، حالتی از خستگی یا ناتوانی.