معنی فارسی narcous

B1

صفتی که به حالتی از خواب یا نشئه اشاره دارد که فرد نسبت به محیط خود حساسیت کمتری دارد.

Describing a state of drowsiness or insensitivity, often associated with the effects of narcotics.

example
معنی(example):

حالت بیهوش او را از واقعیت جدا کرده بود.

مثال:

The narcous state made him feel detached from reality.

معنی(example):

او با لحنی بیهوش صحبت کرد، گویی در حالت خواب‌آلودگی است.

مثال:

She spoke in a narcous tone, as if she were in a trance.

معنی فارسی کلمه narcous

: معنی narcous به فارسی

صفتی که به حالتی از خواب یا نشئه اشاره دارد که فرد نسبت به محیط خود حساسیت کمتری دارد.