معنی فارسی narrated

B1

روایت کردن یا بیان کردن یک داستان یا اطلاعات به صورت گفتاری یا نوشتاری.

To have told a story or conveyed information in the past.

verb
معنی(verb):

To relate (a story or series of events) in speech or writing.

معنی(verb):

To give an account.

example
معنی(example):

او مستند درباره حیات وحش را روایت کرد.

مثال:

He narrated the documentary about wildlife.

معنی(example):

این کتاب توسط یک بازیگر مشهور روایت شده است.

مثال:

The book was narrated by a famous actor.

معنی فارسی کلمه narrated

: معنی narrated به فارسی

روایت کردن یا بیان کردن یک داستان یا اطلاعات به صورت گفتاری یا نوشتاری.