معنی فارسی narrativise

B1

روایت کردن یا به صورت داستانی درآوردن؛ فرایند تبدیل یک واقعیت یا تجربه به داستان.

To present or interpret events or experiences as a narrative or story.

verb
معنی(verb):

To turn into a narrative.

example
معنی(example):

نویسنده تصمیم گرفت وقایع کودکی‌اش را روایت کند.

مثال:

The writer decided to narrativise the events of her childhood.

معنی(example):

برای جلب توجه تماشاگر، کارگردان تصمیم گرفت داستان را روایت کند.

مثال:

In order to engage the audience, the filmmaker chose to narrativise the story.

معنی فارسی کلمه narrativise

: معنی narrativise به فارسی

روایت کردن یا به صورت داستانی درآوردن؛ فرایند تبدیل یک واقعیت یا تجربه به داستان.