معنی فارسی nathless
B2دوران یا شرایطی که در آن از قابلیت یا شییی خاص یا مهم برخوردار نیستید.
An adjective indicating the absence of something essential or important.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
Nevertheless.
example
معنی(example):
این گیاه ناتلس رشد کرد و با وجود آب و هوای سخت شکوفا شد.
مثال:
The plant grew nathless and flourished despite the harsh weather.
معنی(example):
او با چالشها ناتلس روبرو شد اما همچنان مصمم ماند.
مثال:
He faced challenges nathless but remained determined.
معنی فارسی کلمه nathless
:
دوران یا شرایطی که در آن از قابلیت یا شییی خاص یا مهم برخوردار نیستید.