معنی فارسی nausity
B1احساس وی در زمان بیماری که میتواند به احساس تهوع بیانجامد.
An uncomfortable sensation that can lead to nausea.
- NOUN
example
معنی(example):
احساس ناوسیتی او را از لذت بردن به پارک تفریحی بازمیداشت.
مثال:
His nausity made it hard for him to enjoy the amusement park.
معنی(example):
او پس از سواری بر روی ترن هوایی پر از پیچ و خم احساس ناوسیتی کرد.
مثال:
She experienced nausity after the twisty roller coaster ride.
معنی فارسی کلمه nausity
:
احساس وی در زمان بیماری که میتواند به احساس تهوع بیانجامد.