معنی فارسی navally
B1دریایی، به صورت مرتبط با نیروی دریایی یا فعالیتهای دریایی.
In a manner relating to naval or maritime activities.
- ADVERB
example
معنی(example):
کشور بر روی مکانهای استراتژیک دریایی برای تقویت دفاع خود تمرکز کرد.
مثال:
The country focused on navally strategic locations to enhance its defense.
معنی(example):
آنها به صورت دریایی آموزش دیدند تا برای تهدیدات دریایی احتمالی آماده شوند.
مثال:
They trained navally to prepare for potential maritime threats.
معنی فارسی کلمه navally
:
دریایی، به صورت مرتبط با نیروی دریایی یا فعالیتهای دریایی.