معنی فارسی navigational
B1ناوبری به فعالیت و روند یافتن راه و مسیر اشاره دارد، معمولاً در ارتباط با سفرها و حمل و نقل.
Related to the process of planning and directing the course of a vehicle or a person.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Pertaining to navigation.
example
معنی(example):
ابزارهای ناوبری به ملوانان کمک میکنند تا راه خود را پیدا کنند.
مثال:
The navigational tools help sailors find their way.
معنی(example):
او دورهای در مورد ناوبری را برای بهبود مهارتهایش گذراند.
مثال:
He took a navigational course to improve his skills.
معنی فارسی کلمه navigational
:
ناوبری به فعالیت و روند یافتن راه و مسیر اشاره دارد، معمولاً در ارتباط با سفرها و حمل و نقل.