معنی فارسی near go
B1به شرایطی اشاره دارد که فرد بسیار نزدیک به وقوع یک رویداد یا نتیجه خاصی بوده است.
Referring to a situation where someone almost missed an opportunity or event.
- OTHER
example
معنی(example):
من یک نزدیک به رفتن داشتم وقتی که تقریباً قطارم را از دست دادم.
مثال:
I had a near go when I almost missed my train.
معنی(example):
نزدیک به رفتن او در امتحان او را برانگیخت تا سختتر مطالعه کند.
مثال:
Her near go at the exam motivated her to study harder.
معنی فارسی کلمه near go
:
به شرایطی اشاره دارد که فرد بسیار نزدیک به وقوع یک رویداد یا نتیجه خاصی بوده است.