معنی فارسی nebby

B1

کسی که فضولی می‌کند یا کنجکاوی زیادی نشان می‌دهد.

Someone who is inquisitive or overly curious, often intrusive.

adjective
معنی(adjective):

Overly inquiring; nosey.

example
معنی(example):

او یک نگرش نیبی دارد و همیشه درباره دیگران سوال می‌پرسد.

مثال:

She has a nebby attitude, always asking questions about others.

معنی(example):

طبیعت نیبی او به‌طور مکرر دوستانش را آزار می‌دهد.

مثال:

His nebby nature often annoys his friends.

معنی فارسی کلمه nebby

: معنی nebby به فارسی

کسی که فضولی می‌کند یا کنجکاوی زیادی نشان می‌دهد.