معنی فارسی nebenkern
B1نبنکرن، اصطلاحی که در زمینههای علمی برای توصیف یک عنصر کلیدی استفاده میشود.
A term used in scientific contexts to describe a key component.
- NOUN
example
معنی(example):
نبنکرن عنصر کلیدی در آزمایش بود.
مثال:
The nebenkern was a key element in the experiment.
معنی(example):
آنها بر روی نبنکرن در تحقیقاتشان تمرکز کردند.
مثال:
They focused on the nebenkern in their research.
معنی فارسی کلمه nebenkern
:
نبنکرن، اصطلاحی که در زمینههای علمی برای توصیف یک عنصر کلیدی استفاده میشود.