معنی فارسی necrosing
B1فرایندی که در آن بافتها مرده و از بین میروند.
The process of tissue undergoing necrosis; dying off.
- verb
verb
معنی(verb):
To become necrotic.
example
معنی(example):
بافت نکروزی باید برای جلوگیری از عفونت برداشته میشد.
مثال:
The necrosing tissue had to be removed to prevent infection.
معنی(example):
آنها مناطق نکروزی را به دقت برای هرگونه نشانه وخامت زیر نظر داشتند.
مثال:
They monitored the necrosing areas closely for any signs of deterioration.
معنی فارسی کلمه necrosing
:
فرایندی که در آن بافتها مرده و از بین میروند.