معنی فارسی neem
B2 /niːm/درختی که در مناطق گرمسیری می‌روید و خواص دارویی دارد.
A tree known for its medicinal properties, native to the Indian subcontinent.
- noun
noun
معنی(noun):
Azadirachta indica, a large, mostly evergreen tree from India, whose seeds yield the insecticide azadirachtin.
example
معنی(example):
برگ‌های نيم به خاطر خواص درمانی‌شان معروف هستند.
مثال:
Neem leaves are known for their medicinal properties.
معنی(example):
مردم از روغن نيم برای مراقبت از پوست استفاده می‌کنند.
مثال:
People use neem oil for skin care.
معنی فارسی کلمه neem
:
درختی که در مناطق گرمسیری می‌روید و خواص دارویی دارد.
