معنی فارسی nervous
B1 /ˈnɝːvəs/احساس نگرانی و ترس، به خصوص در زمانهایی که تحت فشار یا در معرض تماشاگران قرار دارید.
Feeling anxious or apprehensive about something.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of sinews and tendons.
معنی(adjective):
Of nerves.
example
معنی(example):
او قبل از ارائه بزرگش احساس اضطراب کرد.
مثال:
She felt nervous before her big presentation.
معنی(example):
من وقتی در مقابل جمع صحبت میکنم مضطرب میشوم.
مثال:
I get nervous when speaking in front of a crowd.
معنی فارسی کلمه nervous
:
احساس نگرانی و ترس، به خصوص در زمانهایی که تحت فشار یا در معرض تماشاگران قرار دارید.