معنی فارسی neutralizes
B1خنثی کردن به معنای ایجاد تعادل بین دو ماده یا اثر است تا هیچ‌کدام بر دیگری تسلط نداشته باشد.
To counteract or cancel the effects of something, creating balance.
- verb
verb
معنی(verb):
To make even, inactive or ineffective.
مثال:
The antidote neutralised the toxin.
معنی(verb):
To make (a territory, etc.) politically neutral.
مثال:
1965, United States. Congress. Senate, Hearings (volume 1, page 77)
معنی(verb):
To make (an acidic or alkaline substance) chemically neutral.
معنی(verb):
To kill.
example
معنی(example):
این پایه، اسید را در محلول خنثی می‌کند.
مثال:
The base neutralizes the acid in the solution.
معنی(example):
این محلول اثرات مضر سم را خنثی می‌کند.
مثال:
The solution neutralizes the harmful effects of the toxin.
معنی فارسی کلمه neutralizes
:
خنثی کردن به معنای ایجاد تعادل بین دو ماده یا اثر است تا هیچ‌کدام بر دیگری تسلط نداشته باشد.
