معنی فارسی new moon
B1فاز ماهی که در آن ماه به طور کامل تاریک است و نمایان نیست. این فاز به طور معمول دو بار در هر ماه می‌آید.
The lunar phase when the moon is not visible from Earth, occurring roughly every 29.5 days.
- noun
noun
معنی(noun):
The phase of the moon when it is in conjunction with the sun.
معنی(noun):
The moon when it is in conjunction with the sun.
معنی(noun):
The phase of the moon when it is waxing.
معنی(noun):
The moon when it is waxing.
معنی(noun):
The day when the new moon is first seen or is expected to appear.
example
معنی(example):
ماه نو زمانی رخ می‌دهد که ماه بین زمین و خورشید قرار دارد.
مثال:
A new moon occurs when the moon is between the Earth and the sun.
معنی(example):
ما دوست داریم در زمان ماه نو آرزو کنیم.
مثال:
We like to make wishes during the new moon.
معنی فارسی کلمه new moon
:
فاز ماهی که در آن ماه به طور کامل تاریک است و نمایان نیست. این فاز به طور معمول دو بار در هر ماه می‌آید.
