معنی فارسی nimble-fingered
B2چابکدست به شخصی اطلاق میشود که توانایی انجام کارهای ظریف و دقیق را با دستانش به خوبی داشته باشد.
Having quick and skillful use of the hands.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Thievish
example
معنی(example):
نجار چابکدست مبلمان زیبا ساخت.
مثال:
The nimble-fingered carpenter crafted beautiful furniture.
معنی(example):
مهارتهای چابکدست او به او این امکان را داد که طراحیهای پیچیده را به راحتی ایجاد کند.
مثال:
Her nimble-fingered skills allowed her to create intricate designs with ease.
معنی فارسی کلمه nimble-fingered
:
چابکدست به شخصی اطلاق میشود که توانایی انجام کارهای ظریف و دقیق را با دستانش به خوبی داشته باشد.