معنی فارسی nitrided

B2

عمل نیترید کردن، فرایند افزودن نیتروژن به سطح فلز یا ماده‌ای دیگر به منظور بهبود خواص آن مانند سختی.

The process of treating a material, usually metal, with nitrogen to enhance its characteristics.

adjective
معنی(adjective):

Subjected to the nitriding process.

example
معنی(example):

فلز برای بهبود سختی سطح آن نیترید شد.

مثال:

The metal was nitrided to improve its surface hardness.

معنی(example):

قطعات نیترید شده مقاومت بیشتری در برابر سایش نشان می‌دهند.

مثال:

Nitrided components show increased wear resistance.

معنی فارسی کلمه nitrided

: معنی nitrided به فارسی

عمل نیترید کردن، فرایند افزودن نیتروژن به سطح فلز یا ماده‌ای دیگر به منظور بهبود خواص آن مانند سختی.