معنی فارسی no-words

B1

بدون کلمات، حالتی که شخص نمی‌تواند چیزی بگوید، معمولاً به دلیل شوک یا احساسات قوی.

A state of being unable to express oneself verbally, often due to shock or strong emotions.

example
معنی(example):

او هیچ کلمه‌ای برای بیان احساساتش نداشت.

مثال:

She had no words to express her feelings.

معنی(example):

بعد از شنیدن خبر، بدون کلام ماندم.

مثال:

After hearing the news, I was left with no words.

معنی فارسی کلمه no-words

: معنی no-words به فارسی

بدون کلمات، حالتی که شخص نمی‌تواند چیزی بگوید، معمولاً به دلیل شوک یا احساسات قوی.