معنی فارسی nonaphasiac
B2بیشتر به افرادی اطلاق میشود که مشکلات گفتار ندارند.
Not affected by aphasia; able to communicate normally.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک متوجه شد که او با وجود سردرگمی، غیرآفازیا است.
مثال:
The doctor noted that he was nonaphasiac despite the confusion.
معنی(example):
غیرآفازیا بودن به او اجازه میدهد پس از تصادف به طور مؤثر ارتباط برقرار کند.
مثال:
Being nonaphasiac allowed her to communicate effectively after the accident.
معنی فارسی کلمه nonaphasiac
:
بیشتر به افرادی اطلاق میشود که مشکلات گفتار ندارند.