معنی فارسی nonascendancy
B1عدم تسلط، به معنی نبود قدرت و نفوذ در یک موقعیت.
The state of not having dominance or control in a particular context.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم تسلط یک گروه میتواند تأثیری بر دینامیکهای اجتماعی داشته باشد.
مثال:
The nonascendancy of one group can impact social dynamics.
معنی(example):
عدم تسلط روشهای سنتی در شیوههای مدرن دیده میشود.
مثال:
The nonascendancy of traditional methods is observed in modern practices.
معنی فارسی کلمه nonascendancy
:
عدم تسلط، به معنی نبود قدرت و نفوذ در یک موقعیت.