معنی فارسی nonburdensomely

B1

به شیوه‌ای که بار اضافی ایجاد نکند یا زحمت نداشته باشد.

In a manner that does not impose a burden.

example
معنی(example):

او در طول بحران به طور غیر بار اضافی کمک کرد.

مثال:

He managed to help nonburdensomely during the crisis.

معنی(example):

او به طور غیر بار اضافی به پروژه کمک کرد.

مثال:

She nonburdensomely contributed to the project.

معنی فارسی کلمه nonburdensomely

: معنی nonburdensomely به فارسی

به شیوه‌ای که بار اضافی ایجاد نکند یا زحمت نداشته باشد.