معنی فارسی nonchalantly

B2

به گونۀ بی‌اعتنا و آرام، به صورت بی‌توجه و بدون نگرانی انجام دادن.

In a casually calm and relaxed manner; without appearing anxious or concerned.

adverb
معنی(adverb):

In a nonchalant manner.

example
معنی(example):

او به طور بی‌اعتنا درباره برنامه‌های آخر هفته‌اش صحبت کرد.

مثال:

She spoke nonchalantly about her weekend plans.

معنی(example):

او به طور بی‌اعتنا از انتقادات سرش را بالا انداخت.

مثال:

He nonchalantly shrugged off the criticism.

معنی فارسی کلمه nonchalantly

: معنی nonchalantly به فارسی

به گونۀ بی‌اعتنا و آرام، به صورت بی‌توجه و بدون نگرانی انجام دادن.