معنی فارسی nonconceptual
B2غیرمفهومی، تجاربی یا احساساتی که به صورت مفهومسازی نشدهاند.
Pertaining to or characterized by a lack of conceptual basis or representation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
احساسات او غیرمفهومی و دشوار برای توضیح بود.
مثال:
Her feelings were nonconceptual and difficult to explain.
معنی(example):
کار هنرمند اغلب غیرمفهومی است و بر زیبایی خالص متمرکز است.
مثال:
The artist's work is often nonconceptual, focusing on pure aesthetics.
معنی فارسی کلمه nonconceptual
:
غیرمفهومی، تجاربی یا احساساتی که به صورت مفهومسازی نشدهاند.