معنی فارسی nonconformance
B1عدم انطباق، وضعیت یا ویژگی عدم تطابق با استانداردها یا الزامات معین.
Failure to conform to stated specifications or regulations.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم انطباق محصول منجر به فراخوانی آن شد.
مثال:
The nonconformance of the product led to a recall.
معنی(example):
عدم انطباق در فرایندها میتواند بر کیفیت کلی تأثیر بگذارد.
مثال:
Nonconformance in processes can affect overall quality.
معنی فارسی کلمه nonconformance
:
عدم انطباق، وضعیت یا ویژگی عدم تطابق با استانداردها یا الزامات معین.