معنی فارسی nonconsciously

B1

به‌صورت غیرشعوری، بدون آگاهی از عمل یا فرآیند.

In a manner that is not conscious or aware.

example
معنی(example):

او به‌طور غیرشعوری ایده‌ای که به او ارائه شد را پذیرفت.

مثال:

She nonconsciously accepted the idea presented to her.

معنی(example):

افراد اغلب به نشانه‌های اجتماعی به‌طور غیرشعوری واکنش نشان می‌دهند.

مثال:

People often react nonconsciously to social cues.

معنی فارسی کلمه nonconsciously

: معنی nonconsciously به فارسی

به‌صورت غیرشعوری، بدون آگاهی از عمل یا فرآیند.