معنی فارسی noncoordinating

B1

غیر همگن، وضعیتی که در آن ارتباط و هماهنگی بین اجزا وجود ندارد.

Characterized by a lack of organization or cooperative effort among participants.

example
معنی(example):

تلاش‌های غیر همگن منجر به یک رویداد پر هرج و مرج شد.

مثال:

The noncoordinating efforts resulted in a chaotic event.

معنی(example):

اعمال غیر همگن او را در تیم گیج کرد.

مثال:

Her noncoordinating actions confused the team.

معنی فارسی کلمه noncoordinating

: معنی noncoordinating به فارسی

غیر همگن، وضعیتی که در آن ارتباط و هماهنگی بین اجزا وجود ندارد.