معنی فارسی noncumbrously
B1به شیوهای غیر سنگین، بدون زحمت یا دشواری در حمل.
In a manner that is not bulky or cumbersome; with ease.
- ADVERB
example
معنی(example):
مبلمان میتواند به راحتی و بدون سنگینی جابهجا شود، به خاطر طراحی سبک آن.
مثال:
The furniture can be moved noncumbrously, thanks to its lightweight design.
معنی(example):
آنها اقلام را به طور غیر سنگین تنظیم کردند تا فضا را به حداکثر برسانند.
مثال:
They arranged the items noncumbrously to maximize space.
معنی فارسی کلمه noncumbrously
:
به شیوهای غیر سنگین، بدون زحمت یا دشواری در حمل.