معنی فارسی nondefinably
B2به صورت غیرقابل تعریف، به شیوهای که نمیتواند به راحتی توضیح داده شود.
In a manner that cannot be clearly or precisely defined.
- ADVERB
example
معنی(example):
این مفهوم به طرز غیرقابل تعریف پیچیده است.
مثال:
The concept is nondefinably complex.
معنی(example):
او به طور غیرقابل تعریف درباره احساساتش صحبت کرد.
مثال:
She spoke nondefinably about her feelings.
معنی فارسی کلمه nondefinably
:
به صورت غیرقابل تعریف، به شیوهای که نمیتواند به راحتی توضیح داده شود.