معنی فارسی nondefinitely

B1

غیرقطعی، به معنای عدم وجود تعهد یا وضوح در بیان فکر یا نظر.

Not definite; lacking certainty or clarity.

example
معنی(example):

او به طور غیرقطعی درباره برنامه‌هایش برای آینده صحبت کرد.

مثال:

He spoke nondefinitely about his plans for the future.

معنی(example):

پاسخ او به طور غیرقطعی مبهم بود و ما را در سردرگمی گذاشت.

مثال:

Her answer was nondefinitely vague, leaving us unsure.

معنی فارسی کلمه nondefinitely

: معنی nondefinitely به فارسی

غیرقطعی، به معنای عدم وجود تعهد یا وضوح در بیان فکر یا نظر.