معنی فارسی nondependance
B1وضعیتی که در آن فرد به دیگران وابسته نیست.
The state of not being dependent.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم وابستگی او به دیگران باعث شد که بسیار مستقل باشد.
مثال:
His nondependance on others made him very self-reliant.
معنی(example):
عدم وابستگی سالم میتواند به رشد شخصی منجر شود.
مثال:
A healthy nondependance can lead to personal growth.
معنی فارسی کلمه nondependance
:
وضعیتی که در آن فرد به دیگران وابسته نیست.