معنی فارسی nondisciplining
B1روشهایی که بر انضباط تأکید ندارند و بیشتر بر تعامل مثبت متمرکزند.
Referring to methods that do not involve disciplining but rather encourage positive interactions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روشهای غیر انضباطی میتوانند گاهی به برقراری ارتباط بهتر منجر شوند.
مثال:
Nondisciplining methods can sometimes lead to better communication.
معنی(example):
تیم بر روی استراتژیهای غیر انضباطی برای بهبود روحیه تمرکز کرد.
مثال:
The team focused on nondisciplining strategies to improve morale.
معنی فارسی کلمه nondisciplining
:
روشهایی که بر انضباط تأکید ندارند و بیشتر بر تعامل مثبت متمرکزند.