معنی فارسی nondisestablishment

B1

عدم تأسیس، مواردی که به نبود یا عدم حمایت از یک نهاد یا ساختار حکومتی اشاره دارد.

The principle advocating for the separation between government institutions and religious entities.

example
معنی(example):

مفهوم عدم تأسیس، حق آزادی از کنترل نهادی را ترویج می‌کند.

مثال:

The concept of nondisestablishment advocates for freedom from institutional control.

معنی(example):

بحث پیرامون عدم تأسیس هنوز در بسیاری از بحث‌های سیاسی امروز ادامه دارد.

مثال:

The debate over nondisestablishment continues in many political discussions today.

معنی فارسی کلمه nondisestablishment

: معنی nondisestablishment به فارسی

عدم تأسیس، مواردی که به نبود یا عدم حمایت از یک نهاد یا ساختار حکومتی اشاره دارد.