معنی فارسی nonfervidly

B1

به‌طور بی‌احساس و بدون شور و شوق.

In a manner that lacks enthusiasm or fervor.

example
معنی(example):

او جزئیات پروژه را با بی‌احساسی و بدون شوق به تیم توضیح داد.

مثال:

He nonfervidly explained the project details to the team.

معنی(example):

او بدون شوق گوش داد و هیچ علاقه‌ای به موضوع نشان نداد.

مثال:

She listened nonfervidly, showing no interest in the topic.

معنی فارسی کلمه nonfervidly

: معنی nonfervidly به فارسی

به‌طور بی‌احساس و بدون شور و شوق.