معنی فارسی nonfeverishly
B1به شکلی که در آن تب یا اضطراب وجود نداشته باشد.
In a manner that is not characterized by fever.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با آرامش به وضعیت نزدیک شد.
مثال:
She approached the situation nonfeverishly.
معنی(example):
او در طول جلسه با آرامش صحبت کرد.
مثال:
He spoke nonfeverishly during the meeting.
معنی فارسی کلمه nonfeverishly
:
به شکلی که در آن تب یا اضطراب وجود نداشته باشد.