معنی فارسی nonfrenetically

B1

به روشی با آرامش و بدون هیجان زیاد انجام می‌شود.

In a manner that is not frenetic; calmly and systematically.

example
معنی(example):

او به‌طور غیرهستری کار کرد و اطمینان یافت که هر جزئیات کامل است.

مثال:

He worked nonfrenetically, ensuring each detail was perfect.

معنی(example):

تیم به کارهای خود به‌طور غیرهستری نزدیک شد.

مثال:

The team approached their tasks nonfrenetically.

معنی فارسی کلمه nonfrenetically

: معنی nonfrenetically به فارسی

به روشی با آرامش و بدون هیجان زیاد انجام می‌شود.