معنی فارسی nonhierarchically
B1به شیوهای که در آن مراتب وجود نداشته باشد، کار کردن یا عمل کردن.
In a nonhierarchical manner; without organized ranks.
- ADVERB
example
معنی(example):
گروه به صورت غیررسمی کار کرد و هر صدایی به طور برابر ارزش داشت.
مثال:
The group worked nonhierarchically, with each voice valued equally.
معنی(example):
دانشآموزان میتوانند به طور غیررسمی یاد بگیرند و بینشها را بدون وجود یک رهبر به اشتراک بگذارند.
مثال:
Students can learn nonhierarchically, sharing insights without a leader.
معنی فارسی کلمه nonhierarchically
:
به شیوهای که در آن مراتب وجود نداشته باشد، کار کردن یا عمل کردن.