معنی فارسی nonilluminatingly
B1به شکلی که اطلاعات واضح و روشنی را ارائه ندهد.
In a manner that does not clarify or illuminate; lacking in clarity.
- ADVERB
example
معنی(example):
معلم به صورت غیرروشنگر صحبت کرد و دانشآموزان را گیج کرد.
مثال:
The teacher spoke nonilluminatingly, leaving students confused.
معنی(example):
او مسئله را به صورت غیرروشنگر توضیح داد که گروه را ناامید کرد.
مثال:
He explained the problem nonilluminatingly, which frustrated the group.
معنی فارسی کلمه nonilluminatingly
:
به شکلی که اطلاعات واضح و روشنی را ارائه ندهد.