معنی فارسی nonlegislatively
B1به شیوهای اشاره دارد که به وضع قوانین مربوط نمیشود.
In a manner that does not involve the creation or enactment of laws.
- ADVERB
example
معنی(example):
این پیشنهاد به طور غیرقانونگذاری در کنفرانس بحث شد.
مثال:
The proposal was discussed nonlegislatively at the conference.
معنی(example):
به طور غیرقانونگذاری، کمیته میتواند تغییراتی را پیشنهاد دهد.
مثال:
Nonlegislatively, the committee can recommend changes.
معنی فارسی کلمه nonlegislatively
:
به شیوهای اشاره دارد که به وضع قوانین مربوط نمیشود.