معنی فارسی nonlicentiate
B1غیرمجوزدار، به کسی اطلاق میشود که مجوز حرفهای ندارد.
A person who does not hold the license needed to engage in a profession.
- NOUN
example
معنی(example):
عضو غیرمجوزدار جامعه قادر به شرکت در برخی بحثها نبود.
مثال:
The nonlicentiate member of the society was unable to partake in certain discussions.
معنی(example):
به عنوان یک غیرمجوزدار، او احساس طردشدگی از دایره حرفهای داشت.
مثال:
Being a nonlicentiate, she felt excluded from the professional circle.
معنی فارسی کلمه nonlicentiate
:
غیرمجوزدار، به کسی اطلاق میشود که مجوز حرفهای ندارد.