معنی فارسی nonmilitantly
B1به شکلی که به خشونت منجر نشود و به دنبال راه حلهای مسالمتآمیز باشد.
In a manner that does not involve violence or militaristic methods.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت غیرنظامی اعتراض کرد و برای صلح Advocated کرد.
مثال:
She protested nonmilitantly, advocating for peace.
معنی(example):
این گروه به صورت غیرنظامی برای تغییر قانون کار کرد.
مثال:
The group worked nonmilitantly to change the law.
معنی فارسی کلمه nonmilitantly
:
به شکلی که به خشونت منجر نشود و به دنبال راه حلهای مسالمتآمیز باشد.