معنی فارسی nonmodernly

B1

به شکلی غیربه‌روز، معمولاً به معنای رویکردی که از ویژگی‌های مدرن دور باشد.

In a manner that is not modern; reflecting traditional values.

example
معنی(example):

او به‌طور غیربه‌روز زندگی می‌کرد و کتاب‌های کلاسیک را به کتاب‌های معاصر ترجیح می‌داد.

مثال:

He lived nonmodernly, preferring classic books over contemporary ones.

معنی(example):

رویکرد اتخاذ شده به‌طور غیربه‌روز محافظه‌کارانه بود.

مثال:

The approach taken was nonmodernly conservative.

معنی فارسی کلمه nonmodernly

: معنی nonmodernly به فارسی

به شکلی غیربه‌روز، معمولاً به معنای رویکردی که از ویژگی‌های مدرن دور باشد.